همینجوری

ما امروز بالاخره بعد از کلی تحقیق و پرسجو رفتیم اسممونو کلاس گرافیک رایانه نوشتیم کلیم اعتماد به نفس داشتم که فتو*شاپ و بلدم و احتمالا یکی جلوترم اما دیدم نه خیر این لامسب و هرچی میشینی پاش بیشتر برات مطلب میریزه بیرون و انگار قرار نیست یه روز تموم شه. استاده بد نبود ولی خوبیش این بود که ۱۲ نفر بیشتر نبودیم و کلاس یه جورایی خصوصی بود

کلاس رانندگیمم نصفش تموم شده و من رابطم هر روز با کلاح بهتر میشه،اوایل یکم به پر و بال هم میپیچیدیم اما الان دیگه داره راه میاد باهام. گوش شیطون کر مربیه میگه راننده خوبی میشم و هنوزم ماشین و خاموش نکردم

خبر بدم دارما اما بذارید تو متن بعدی میگم اگه به خوبی نرسید،البته یکی اون بالا هست که دلمو خیلی آروم میکنه

خداروشکر که هستی خدا جون...

نظرات 1 + ارسال نظر
شقایق جمعه 14 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:28 ق.ظ

سلام عزیز...
تحریرت خیلی عالیه...
موفق باشی...
زیادم از کلاج توقع نداشته باش گاهی بدجور بی وفایی میکنه

یه کاری میکنم اون از من بترسه نه من از اون:-D

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد